دلتنگی لحظه
شعر و داستان و اس
نظرات شما عزیزان:
شمعیم و دلی مشعل افروز و دگر هیچ
شب تا به سحر گریه جانسوز و دگر هیچ
افسانه بود معنی دیدار که دادند
در پرده یکی وعده مرموز و دگر هیچ
خواهی که شوی باخبر از کشف و کرامات
مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ
زین قوم چه خواهی؟که بهین پیشه ورانش
گهواره تراش اند و کفن دوز و دگر هیچ
زین مدرسه هرگز مطلب علم که اینجاست
لوحی سیه و چند بد آموز و دگر هیچ
خواهد بدل عمر بهار از همه گیتی
دیدار رخ یار دل افروز و دگر هیچ
سلام مریم عزیز
وبلاگت خیلی خوشگله
امیدوارم بهتر از اینا هم بشهپاسخ:سلام عزیزم،ممنون که نظر دادی چشات قشنگ می بینه،تو هم وبلاگ خوبی داری
Power By:
LoxBlog.Com |